تالار گفتگوی کیش تک/ kishtech forum

نسخه‌ی کامل: مصاحبه روزنامه شرق با نازی صفوی
شما درحال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب‌بندی مناسب.
[color=rgba(0, 0, 0, 0.870588)][تصویر:  271668.jpg][/color]

روزنامه شرق
 ؛ نازی صفوی متولد 1346 در تهران با نوشتن رمان «دالان بهشت» و پس از آن «برزخ اما بهشت» به نویسنده ای پرمخاطب تبدیل شد. رمان «دالان بهشت» تا کنون به 30 چاپ رسیده است. این رمان به تازگی در امریکا با ترجمه مسعود جامع الصنایعی منتشر شده است.
***
نوشتن را از چه زمانی شروع کردید؟
از دوران مدرسه مثل خیلی دیگر از نویسندگان، وقتی انشاییA می نوشتم، احساس می کردم می توانم بنویسم، اما به طور جدی اولین چیزی که نوشتم، رمان «دالان بهشت» در سال 1378 بود که نوشتن اش سه یا چهار ماه بیشتر طول نکشید، اما با ویرایش و بازنویسی 6 ماه زمان برد.
آیا انتظار داشتید روزی نویسنده شوید و کتاب چاپ کنید؟
به نوشتن خیلی فکر کرده بودم، اما حتی وقتی که رمان «دالان بهشت» را نوشتم به فکر چاپ کردن اش نبودم. اصرار و پیگیری یکی از دوستانم که خودش ناشر هم برای کتاب پیدا کرد، باعث شد آن را به چاپ بسپارم. اما این دلیلی نشد که خودم را نویسنده بدانم،
مطالعات شما بیشتر در چه زمینه ای است؟ 
گرایش و علاقه من بیشتر نسبت به مطالعه کتاب های روانشناسی است. البته به مطالعه آثار کلاسیک از جمله دیوان حافظ و مثنوی معنوی نیز علاقه دارم و این دو کتاب جزء کتاب های بالینی من هستند.
از میان آثار داستانی نویسندگان ایرانی چه آثاری توانسته اند نظر شما را جلب کنند؟
از میان آثار داستانی من رمان «چشم هایش» بزرگ علوی، «سووشون» سیمین دانشور، «کلیدر» محمود دولت آبادی، «عادت می کنیم» زویا پیرزاد را دوست دارم.
نظرتان درباره رمان «کلیدر» دولت آبادی چیست؟
رمان کلیدر را زمانی که 18 سال بیشتر نداشتم، خواندم و این رمان تاثیر عجیبی روی من گذاشت. هرازگاهی دوباره کلیدر را از کتابخانه برمی دارم و چند صفحه ای می خوانم، فضاسازی و تصاویری که دولت آبادی خلق می کند آنقدر عمیق و گویا است که هر بار چند صفحه ای از آن می خوانم باز هم مجذوب آن می شوم.
در میان نظرسنجی هایی که تاکنون صورت گرفته مخاطبان ادبیات داستانی رمان چراغ ها را من خاموش می کنم را بیشتر دوست دارند؟
به نظر من طرح و موضوع رمان «عادت می کنیم» از «چراغ ها را من خاموش می کنم» جذاب تر است، اما با این همه موضوع این رمان ارزش پرداختن بیشتری داشت و جای کار. اما متاسفانه نویسنده بسیاری از ریزه کاری ها را نادیده گرفته است.
از میان آثار داستانی بیشتر از چه کتابی خوشتان آمده و دوست داشتید جای نویسنده آن بودید؟
من از میان تمام آثار داستانی که تا به حال خوانده ام از رمان های پائولو کوئیلو خوشم آمده است. همیشه دلم خواسته ای کاش جای پائولو کوئیلو بودم.
چرا کوئیلو؟
کتاب های کوئیلو تاکنون در بیش از 150 کشور ترجمه و منتشر شده است و با استقبال خوبی روبه رو شده است. اگر حتی یک کلمه در جهان بتواند چنین تاثیرگذار باشد قابل تقدیس است.
شما در صحبت هایتان از علاقه تان به مثنوی معنوی گفتید. همان طور که می دانید کوئیلو خود متاثر از ادبیات کلاسیک است، شما چطور ممکن است علاقه داشته باشید جای یک نویسنده از کشوری دیگر باشید؟
برای فهمیدن حقیقت سخنان مولانا در مثنوی باید زبان کنایات و اشارات را به خوبی درک کنیم و با قرآن و احادیث و نهج البلاغه آشنا باشیم اما هنر کوئیلو این است که مثنوی را به بیان و زبان دیگری برای جوان امروز نوشته است و این هنر بزرگی است که به سادگی از کنار آن نمی توان گذشت.
شما در یکی از گفت وگوهایتان گفته بودید که هرگز نتوانسته اید با رمان صد سال تنهایی و رمان هایی از جنس آن ارتباط برقرار کنید، چرا؟
رمان صد سال تنهایی برای من رمان سرگیجه آوری بود. با اینکه برای خواندن این رمان شناسنامه ای ساخته بودم اما نتوانستم از این رمان سردربیاورم و در نهایت آن را نیمه کاره رها کردم. به نظر من این مشکل من به تنهایی نیست، خیلی از مخاطبان جدی ادبیات هم با این مشکل مواجه شده اند، اما آنها این موضوع را مطرح نکرده اند. متاسفانه در کشور ما هرکس که می خواهد پز روشنفکری بدهد اسم چند تا کتاب از جمله صد سال تنهایی را لیست می کند. اگر به این لیست ها نگاه کنیم می بینیم که در بیشتر موارد چند اسم هستند که مرتب تکرار می شوند.
در میان رمان های ایرانی، آیا به چنین مشکلی برخورده اید؟
بله، یکی از کتاب هایی که نه تنها من بلکه بسیاری از همین افراد نتوانستند با آن ارتباط برقرار کنند، رمان «من ببر نیستم، پیچیده به بالای خود تاکم» نوشته محمدرضا صفدری است که برخی از نویسندگان هم ناتوانی خود را برای خواندن این کتاب اعلام کردند. آن زمان از اعتراف این گروه بسیار خوشحال شدم، چرا که حس کردم این فقط مشکل من نیست.
 
 
نظرتان درباره ادبیات عامه پسند چیست؟
هر زمان که از ادبیات عامه پسند صحبت می شود، منتقدان عامه پسند بودن را عیب یک اثر مطرح می کنند. به نظر من اگر اثر ادبیاتی بتواند با طیف وسیعی از مردم ارتباط برقرار کند، این از هنر آن اثر است. به جای اینکه منتقدان در پی بهانه جویی باشند، بهتر است کمی وقت خود را سر این کار بگذارند که چرا یک اثر می تواند راه خود را باز کند و مخاطبان بسیاری را با خود همراه کند.
پس شما با برخورد برخی از منتقدان با جنس ادبیاتی که می نویسید، مشکل دارید؟
البته من با نظر این منتقدان مخالفم. همین منتقدان تنها به صرف اینکه یک اثر پیچیده است، با اینکه خودشان از آن سر درنمی آورند، از آن اثر تقدیس می کنند و در جوایز ادبی شان به آن جایزه دهند. همین گروه پرفروش بودن یک اثر را عیب آن اثر فرض می کنند. به نظر من چنین برخوردی با ادبیات منصفانه و درست نیست.
آیا شما پرتیراژ بودن یک اثر را دلیلی بر عامه پسندبودن آن می دانید؟
نه به هیچ وجه، مثلاً همین رمان صد سال تنهایی بارها و بارها در جهان تجدید چاپ شده است، آیا صد سال تنهایی را می شود یک رمان عامه پسند خواند؟
نظر شما درباره نقد ادبی چیست؟
اگر یک نوشته یا نظر بتواند موجب پیشرفت اثر بعدی یک نویسنده شود، بسیار ارزشمند است، اما من حداقل در ژانری که می نویسم با کمتر منتقدی که صادق باشد روبه رو شده ام، بیشتر منتقدان غرض ورزانه با یک اثر روبه رو می شوند.
آیا شما نقدهایی را که بر آثارتان نوشته شده و می شود، دنبال می کنید؟
نه، من خودم را زیاد درگیر این مسائل نمی کنم، اما ناشرم خود زحمت چنین کارهایی را قبول کرده است.
پس با این حساب نظر منتقدان برای شما اهمیت چندانی نمی تواند داشته باشد.
با توجه به اینکه من هنگام نوشتن به نوعی رهایی در اندیشه اعتقاد دارم، از این رو به نظر منتقدان توجه چندانی نمی کنم، شاید برایم جالب باشد که بدانم نظر منتقدان درباره آثارم چیست اما اجازه نمی دهم که نظرات آنها بر ذهن و زبانم تاثیر بگذارد چون اگر این اجازه را بدهم، هنگام نوشتن دچار سرگردانی می شوم و هر لحظه باید با خودم بگویم آیا این اثر نظر منتقدان را جلب می کند یا نه،
با این حساب هنگام نوشتن به مخاطبانتان هم فکر نمی کنید.
هرگز وقتی می نویسم هیچ چیز دست خودم نیست. نام شخصیت ها و چهره ها خودشان می آیند و صحنه ها شکل می گیرند.
زمانی که نوشتن را آغاز کردید با تکنیک های داستان نویسی آشنا بودید؟
نه اصلاً در این زمینه مطالعه نکرده بودم، وقتی «دالان بهشت» را نوشتم علاقه مند شدم که ببینم مکتب ها و تکنیک های ادبی که منتقدان از آن حرف می زنند چیستند. فقط در همین حد. من اعتقادی به نوشتن آکادمیک ندارم.
این دیدگاه از چه موضوعی ناشی می شود؟
خوب در هر دوره ای گروهی که عقاید خاصی دارند، می آیند و این نظریه های ادبی را می نویسند. بعد می خواهند نظرات خود را به خوانندگان شان تحمیل کنند، گروهی دیگر هم می آیند و می خواهند این نظریه ها را نقض کنند، به نظر من نویسنده ها نباید خود را درگیر این بازی ها کنند.
شخصیت های رمان «دالان بهشت» چقدر مابه ازای بیرونی دارند؟
99 درصد شخصیت های رمان دالان بهشت ساخته ذهن من هستند. البته در برخی از موارد شباهت هایی میان برخی از شخصیت های این رمان با افرادی که با آنها سروکار داریم، احساس می شود، مثلاً تا حدودی شخصیت خانم جون شباهت هایی با مادربزرگ خودم دارد.
شخصیت های رمان «برزخ اما بهشت» هم آیا چنین ویژگی ای دارند؟
در رمان برزخ اما بهشت شخصیت ها تا حدودی مابه ازای بیرونی دارند، مثلاً دو تا از شخصیت های این رمان شباهت های بسیاری با اطرافیان من دارند اما خود آنها که این رمان را خوانده اند چنین اعتقادی ندارند، مثلاً شخصیت مهشید با یکی از دوستان نزدیکم شباهت بسیاری دارد.
آیا شخصیت های زنانی که تاکنون خلق کرده اید، با شخصیت زن امروز شباهت دارند؟
بی شک زن هایی که من در رمان هایم به تصویر کشیده ام با تصویر زن آرمانی جامعه امروز فاصله بسیار زیادی دارند. اگر کمی دقیق شویم با این جنس از زنان بارها و بارها در جامعه روبه رو شده ایم. یکی از دلایل من برای خلق چنین شخصیت هایی نشان دادن مشکلات این گروه از زنان بود.
به نظر من بسیاری از شخصیت هایی که تاکنون خلق کرده اید با اینکه درس می خوانند یا به شکلی وارد اجتماع می شوند اما در عمل وقتی با مشکلات زندگی روبه رو می شوند، عمل درخشانی از خود نشان نمی دهند. فکر نمی کنید بیشتر شخصیت هایی که تاکنون خلق کرده اید ایستا هستند، پویایی کمتری از خود نشان می دهند؟
من حرف شما را قبول ندارم، برای گفتن بسیاری از حرف ها ضرورت ساخته شدن چنین شخصیت هایی در طول رمان احساس می شد. بی شک یکی از اعتراض های شما نسبت به شخصیت مهناز یا محمد است، اما بیشتر مخاطبان از این دو شخصیت به شدت خوش شان آمده و آنها را دوست دارند. به نظر من شخصیت هایی که تاکنون خلق کرده ام به نهایت تکامل رسیده اند. به ویژه در رمان «دالان بهشت».
آیا برای نوشتن رمان هایتان تحقیق هم کرده اید؟
بله در دوره ای که مشغول نوشتن رمان «برزخ اما بهشت» بودم چند تا از دوستانم درگیر طلاق بودند از این رو با این مشکل به شدت مواجه بودم اما به همین اندازه اکتفا نکردم و بارها به دادگاه خانواده سر زدم.
مخاطبان رمان «دالان بهشت» بیشتر از چه گروه و قشری هستند و برخوردشان با رمان چگونه بود؟
زمانی که رمان دالان بهشت منتشر شد، نامه ها و ایمیل های متعددی از سوی مخاطبان این رمان که در گروه سنی 86-13 سال می گنجند، به دست ناشرم رسید. البته هنوز هم ادامه دارد. یکی از مخاطبان «دالان بهشت» دختر 13 ساله ای بود که در یک سالگی ایران را به مقصد امریکا ترک کرده بود، چنان رمان را تجزیه و تحلیل کرده بود که برایم بسیار جالب بود. یا دو نفر از مخاطبان کتابم خانم های بالای 70 سال بودند که آنقدر پیگیر بودند که آدرس و شماره تلفن مرا از ناشرم گرفته بودند و با من ارتباط برقرار کردند.
در آسیب شناسی رمان های عامه پسند شانس مداری یکی از مولفه های این نوع رمان ها معرفی شده است. در بیشتر موارد در طول داستان شانس های متعددی برای شخصیت داستان پیش می آید و زندگی آنها به یک باره متحول می شود و مسیر داستان به کلی عوض می شود. به نظر شما مطالعه چنین آثاری برای گروهی از افراد جامعه که همواره در انتظار این هستند که شانس در خانه شان را بزند مثل مخدر عمل نمی کند؟
شانس یکی از ویژگی های زندگی انسان است و این موضوع در ابعاد زندگی بشر به چشم می خورد و نمی توان آن را به عنوان یکی از مولفه های رمان عامه پسند قلمداد کرد. این دلیل نمی شود که من در رمان هایم از عنصر شانس استفاده نکنم.
منظور من این است که در رمان هایی از این جنس شانس مسیر داستان را به کلی تغییر می دهد و در بسیاری از موارد توجیه منطقی برای آن نمی توانیم پیدا کنیم، مثلاً در جریان یک حادثه دو آدم یکی ثروتمند و یکی فقیر با هم آشنا می شوند و شکل داستان با یک روایت خطی به کلی تغییر می کند. به نظر من پرداختن به شانس در این شکل برخی از مخاطبان را غرق رویا می کند، نظر شما چیست؟
به نظر من این گروه از مخاطبان که دوست دارند در رویا به سر ببرند برایشان فرقی نمی کند که رمان عامه پسند بخوانند و خود را درگیر فضاهای آن کنند و دچار انفعال شوند یا اینکه با داروهای روانگردان چنین فضایی برای خودشان بسازند.
بازتاب انتشار رمان دالان بهشت چگونه بود؟
بازتاب انتشار رمان دالان بهشت بسیار خوب بود. دالان بهشت در کمتر از یک ماه تجدید چاپ شد و در حال حاضر چاپ بیست و هفتم آن به پایان رسیده است و ناشر باید به فکر چاپ جدید باشد. این کتاب در سال های نخست هر دو ماه یک بار تجدیدچاپ می شد.
آیا «برزخ اما بهشت» نیز با چنین استقبالی روبه رو شد؟
با توجه به سابقه دالان بهشت ناشر به این کتاب اعتماد کرد و اولین چاپ آن را با تیراژ 15 هزار نسخه منتشر کرد اما با اینکه سیر فروش برزخ اما بهشت در ایران بالاتر از سیر فروش رمان بود، اما استقبالی که از آن شد با رمان دالان بهشت قابل مقایسه نیست.
چقدر فکر می کنید که با نوشتن دو رمان تان توانسته اید با مخاطبتان ارتباط برقرار کنید؟
من نمی توانم از کتاب هایم به این شکل تعریف و تمجید کنم، اما اگر با استناد به آماری که خود وزارت فرهنگ و ارشاد نسبت به فروش کتاب های رمان در طول 28 سال اخیر منتشر کرده است، بخواهیم حرف بزنیم، این رمان با استقبال بسیار خوبی روبه رو شده است که این نشان می دهد توانسته است با مخاطبان بسیاری ارتباط برقرار کند اما همان طور که قبلاً هم گفتم پرفروش بودن یک اثر دلیلی بر تاثیرگذاری آن بر مخاطب نیست، چرا که بسیاری از کتاب ها همان طور که گفتم آنقدر پرآوازه می شوند که همه به سراغ آنها می روند اما به خاطر نوع روایت پردازی تنها گروهی خاص از این کتاب ها سردرمی آورند و بیشتر مخاطبان آن را نیمه کاره رها می کنند.
خودتان از میان دو رمان دالان بهشت و برزخ اما بهشت کدام را بیشتر می پسندید؟ 
من برخلاف بسیاری از کسانی که «برزخ اما بهشت» را دوست دارند، دالان بهشت را بیشتر دوست دارم. امیر حسین زادگان ناشرم همواره از برزخ اما بهشت به خاطر بخشی از رمان که در دادگاه می گذرد، از آن به عنوان بچه شلوغ یاد می کند، اما من دالان بهشت را بیشتر دوست دارم.
پیش از این قرار بود که سریالی براساس رمان «دالان بهشت» ساخته شود. در حال حاضر این کار در چه مرحله ای است؟
سال گذشته چند پیشنهاد برای ساختن سریال و فیلم سینمایی از روی رمان «دالان بهشت» داشتیم. در صحبت هایی که داشتیم قرار بود فیلمنامه را خودم بنویسم که نیمه کاره مانده است و تا به امروز دیگر پیگیر این موضوع نبوده ام.
پس ساخت سریال و فیلم از دالان بهشت به طور کلی منتفی شده است؟
نه به تازگی خانمی از امریکا به ایران آمده که تاکنون چندین فیلمنامه موفق را در کارنامه اش به ثبت رسانده. وی علاقه مند است فیلمنامه «دالان بهشت» را هم بنویسد البته قرار است من نیز روی این کار نظارت داشته باشم.
چه شد که رمان «دالان بهشت» به زبان انگلیسی ترجمه و در امریکا منتشر شد؟
سال 2001 مترجم کتاب به ایران سفر کرد. پیش از این با کتاب دالان بهشت به واسطه همسرش که آن را از یک کتابفروشی از امریکا خریده بود آشنا شده بود و علاقه مند شده بود که آن را ترجمه کند. از طریق ناشر با من ارتباط برقرار کرد و علاقه مندی خود را نسبت به ترجمه رمان دالان بهشت اعلام کرد و این آغاز همکاری ما شد.
روند کار ایشان به چه شکل بود، آیا شما بر ترجمه ایشان نظارت داشتید؟
بله، روند کار ایشان به این شکل بود که هر فصل را که ترجمه می کردند برای من می فرستادند و من ترجمه ایشان را مطالعه می کردم. در کنارش چند مترجم نیز این رمان را مورد بررسی قرار دادند، پس از پایان کار نیز یک ویراستار امریکایی این ترجمه را ویرایش کرده است، همچنین هنگام ترجمه یک گروه از کتابخوانان حرفه ای امریکایی فصل های رمان را خوانده اند و علاقه مندی خود را نسبت به ترجمه آن ابراز کرده اند.
ناشر این کار آیا نام آشنا و مشهور است؟
مترجم کتاب برای اینکه می خواست کتاب را خودش به جامعه امریکایی معرفی کند، خودش به عنوان ناشر عمل کرد. تاکنون نیز از بازتاب انتشار این کتاب بسیار خوشحال بوده است و می خواهد به زودی رمان «برزخ اما بهشت» را هم ترجمه کند.
آیا تاکنون با مشکل ممیزی روبه رو شده اید؟
زمانی که نام رمان «دالان بهشت» از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد به عنوان کتاب پرفروش در لیست ها قرار گرفت، 25 بار منتشر شده بود، اما پس از اینکه جزء کتاب های پرفروش شد، وقتی برای گرفتن مجوز به وزارت فرهنگ و ارشاد رفت با مشکل ممیزی روبه رو شد و اصلاحیه های متعددی به آن خورد که با چند حذف بالاخره دوباره منتشر شد.
به نظر من وزارت فرهنگ و ارشاد باید به سلیقه مخاطب احترام بگذارد در حالی که در مسیر انتشار یک کتاب سد ایجاد می کند. به نظر من وزارت فرهنگ و ارشاد به جای این کارها باید با افرادی که کتاب ها را بدون مجوز چاپ می کنند برخورد کند. با اینکه رمان «دالان بهشت» مجوز دارد و ناشرش این کتاب را منتشر می کند، در مشهد این کتاب بدون مجوز چاپ می شود، ارشاد باید با چنین حرکت هایی برخورد کند.