تالار گفتگوی کیش تک/ kishtech forum

نسخه‌ی کامل: هوش هیجانی و ارتباط آن با مدیریت بحران(پارت1)
شما درحال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب‌بندی مناسب.
هوش هیجانی و ارتباط آن با مدیریت بحران



مطالعات و پژوهش های نوین نشان می دهند که فقدان هوش هیجانی می تواند آثار مخربی را در زمینه های فردی و اجتماعی ایجاد کند و برعکس تقویت و تحصیل آن زمینه ساز موفقیت های بزرگی خواهد بود. همچنین در جنبه ای دیگر جهان به طرف تشکیل دهکده جهانی در حرکت است. ما در یک جامعه جهانی به سر می‌بریم که اجزای آن به وسیله یک سیستم بسیار پیچیده به هم مرتبط شده‌اند. هنگامی که یک نفت‌کش غول‌پیکر در آلاسکا دچار سانحه می‌شود، یا زمانی که در یک کارخانه در هند گاز سمی نشت می‌کند و یا آنگاه که یک فروند هواپیما در «لانگ ای لند» سقوط می‌کند، در همان لحظه مردم دنیا از این خبرهای ناگوار آگاه می‌شوند و خبرها با سرعت نور به همه جا می‌رسند. پس از چند دقیقه مردم در سراسر دنیا از این رویدادها آگاه می‌شوند. رسانه‌ها و مردم بی صبرانه در انتظار شنیدن واقعیتها و خبرهای دقیق و توضیحات لازم هستند. مسئولیت این اقدام برعهده کسانی است که عملیاتی اثربخش مدیریت بحران را برنامه‌ریزی و اجرا می‌کنند. برای جلوگیری از شدید شدن بحرانها، از بین نرفتن روابط و مصون ماندن سازمانها در مقابل تهدیدات و وقایع ناگوار وجود مدیریت بحران ضروری است. ممکن است با وقوع بحران در بخش خصوصی، شرکتها مشتریان خود را و سازمانهای غیرانتفاعی اعتبار و اعضای خود را از دست بدهند. همچنین دولتها متحمل دردسرهای فراوان شوند
مسئله اساسی ما این است که امروزه حوادث و بحرانهای بیشماری دست به گریبان هستیم که همه روزه حیات تمامی محیط های کاری و مدیریت ها را تهدید میکند که انواع بحرانها از جمله بلایای طبیعی ، مسائل سیاسی و اقتصادی از این جمله هستند. به منظور جلوگیری و کنترل این بحرانها باید ما همیشه آمادگی داشته باشیم که یکی از این آمادگی ها شناخت رابطه بین مسائل کاری و کارکنان
و مدیریت این بحرانها است که در این تحقیق به این مقوله میپردازیم .
بحران های بزرگ عبارت اند از: بحران های اقتصادی، اطلاعاتی، مادی، منابع انسانی، حسن شهرت، رفتارهای ناشی از بیماریهای روانی و فاجعه های طبیعی .
به طور کلی پیچیده تر شدن فضای رقابتی شرکت ها و سازمانها، آهنگ پرشتاب تغییرات و پیچیده تر شدن شرایط اداره سازمانها، ضرورت توجه به استعدادهای انسانی را بیش از گذشته آشکار ساخته است. بروز بحران های سازمان با توجه به تحولات و پیچیدگی محیط امری اجتناب ناپذیر است، در بروز بحران ها عوامل مختلفی دخیل هستند که پرداختن به موقع به آنها می تواند به مهار بحران کمک نماید. بحران در سازمان بیشتر از نارسایی های رابطه هوش هیجانی با توانایی کنترل بحران های ناشی از محیط داخلی و عدم موفقیت مدیریت ناشی می شود. بحران در نتیجه مدیریت ناموفق ایجاد می شود. یک مدیر کارآمد و اثربخش اخطارهای بحران را می تواند دریابد و برخی نشانه ها را پیش بینی می کند. بدیهی است که مدیران نمی توانند در برابر همه نوع بحران آمادگی داشته باشند، با این حال اگر آنها به مدیریت بحران به عنوان یک بخش جدانشدنی از مسؤولیت مدیریتی خود معتقد باشند ، احتمال اینکه سازمان گرفتار بحران های ناگهانی شود تا حد زیادی کاهش می یابد. مدیریت بحران سازمانی، فرایندی نظم یافته است که طی این فرایند سازمان تلاش می کند بحران های بالقوه را شناسایی و پیش بینی کند، سپس در مقابل آنها اقدامات پیشگیرانه انجام دهد تا تأثیر آنها را به حداقل برساند.
امروزه در اکثر کشورها بحث بهره هیجانی مطرح شده است که این مفهوم در موسسات و سازمانها و مراکز صنعتی و بخصوص در مصاحبه های استخدامی کاربرد فراوانی دارد . در گذشته بیشتر از بهره هوشی افراد در مصاحبه ها استفاده میشد ولی امروزه بیشتر بر بهره عاطفی یا هوش هیجانی افراد تاکید دارند که پی بردن به میزان و رابطه این عامل با موارد بحرانی و مدیریت آنها در یک محیط صنعتی اهمیت فراوانی برای مسئولین مربوطه دارد . همانطور که از وجود یک محیط صنعتی بر می آید بحرانهای فراوانی مانند آتش سوزی – ورشکستگی – خطرات و سوانح کاری و همیشه کارکنان و محیط کاری را تهدید میکند که بررسی مسائل روانی و هوش عاطفی (هیجانی) کارکنان و تاثیر آن بر نحوه مدیریت این بحرانها میتواند راهگشای مدیران باشد. این تحقیق بدین منظور ضروری و مهم است که با درک رابطه بین هوش هیجانی و مدیریت بحران میتوان از بسیاری از آسیب ها و مشکلات ناشی از بحرانهای معمول در محیط های کاری جلوگیری کرده و با افزایش آموزش ها و بالا بردن ضریب هوش هیجانی کارکنان نسبت به پایین آوردن زیان های بحران اقدام کرد.
در کلیه فعالیتهای سازمان یافته انسان، پیش بینی هایی برای حوادث و وقایع غیرمنتظره به عمل می آید که لازمه آن برنامه ریزی، سازماندهی، سرمایه گذاری و تجهیز است، گاهی ابعاد اتفاقات طوری است که پیش بینی های قبلی توان پاسخگویی را ندارند، لذا در این موارد، مدیریت خاصی لازم است که در اصطلاح مدیریت بحران نامیده می شود )بیرودیان،۱۳۸۵ 

-۱هوش 
.
هوش دارای تعاریف متفاوتی است که یکی از نزدیکترین تعاریف، هوش را عبارت از مجموعه توانائی های شناختی می داند که امکان کسب دانش و یادگیری و چگونگی حل مشکلات را فراهم
می سازد (حاتمی، ۱۳۸۶).
هیجانها نقش اساسی در زندگی انسان دارند . خشم ، انزجار ، ترس ، اضطراب ، خوشحالی و … تنها جزیی از احساسات و هیجاناتی هستند که انسانها ممکن است در شرایط معین آنها را تجربه کنند. گاهی ممکن است هیجانها بطور آشکار بروز نکنند. تجربه های هیجانی برای افراد ، اطلاعاتی در باره خود و محیط شان فراهم می کند ، به صورتی که با آن تعامل پیدا کرده و انطباق می یابند . همه اشکال تجربه هیجانی ، از عواطف خالص و اساسی تا هیجانها متمرکز بر احساسات پیچیده ، حاصل معانی ذهنی هستند ( کندی ، ایلن و واتسون۱۹۹۹) . هیجانها ، فرد را برای ایجاد پاسخ های سریع حرکتی آماده می سازند و به وی کمک می کنند تا با یک رویکرد شناختی مناسب، سازگاری سودمندی را از خود بروز دهد و نیز به طور انعطاف پذیر ، رفتارهای اجتماعی پیچیده را نمایان سازند . اگرچه هیجانها ممکن است در رفتار انطباقی دخیل باشند ولی پاسخدهی هیجانی بهینه ، وقتی حاصل می شود که افراد بدانند هیجانهاشان را چگونه تنظیم ، تجربه ، و ابراز نمایند ، و نیز یاد بگیرند چگونه و چه وقت برای شکل دهی هیجان مورد نیاز اقدام کنند ( سالوی۲۰۰۲ ) . هیجان و توجه  به طور تنگاتنگی با یکدیگر مربوط می شوند ، حالات هیجانی بر محتوای آگاهی و . اجرای وظایفی که نیازمند انتخاب محرک یا تمرکز عمیق است ، تاثیر می گذارد ( دالگلیش  و پاور۱۹۹۹( . برای صدها سال، تصور بر این بود که آدمی موجودی خردگرا است و آن چه  را باید انجام دهد مشخص ساخته و مفهومی تحت عنوان انگیزش و هیجان ضرورت نداشت. فلاسفه تا قرن ۱۷ و ۱۸ از مفهوم خردگرایی دور نشده اند و دیدگاه بد بینانه ای در مورد هیجان حاکم بود تا جایی که بسیاری از افراد و مکاتب به نفی هیجان می پرداختند (سبحانی نژاد،۱۳۸۷، ص۱۵).

۲-هیجان

هیجان یکی از اجزای زندگی روانی انسان است. این واژه که از ریشه لاتین emovere به معنای حرکت، تحریک، نقش یا تهییج مشتق شده حالتی چند وجهی را می رساند. لویس و هاویلند هیجان ها را نخستین علت ایجاد کننده شناخت، تصمیم و عمل می دانند؛ موضوعی که می تواند در حل و پدیدآیی مشکلات و تجارب بین فردی و درون فردی نقش بی بدیل داشته باشد (لطفی کاشانی، ۱۳۸۵).هیجان، حالت عاطفی ،هوشیاری یا خودآگاهی است که در آن مفاهیمی همچون شادی، غم، ترس، نفرت یا علاقه تجربه می شود. هیجان از حالت های شناختی و ارادی متمایز است به عبارتی هیجان مربوط به احساسات به ویژه جنبه های خوشایند و ناگوار فرایند ذهنی است (حاتمی،۱۳۸۶).
چارلز دارویناولین کسی بود که موضوع هوش هیجانی را در سال ۱۸۳۷ مطرح کرد و اولین اثر خود را در سال ۱۸۷۲ در این زمینه منتشر کرد.
در سال ۱۹۸۱ ، دوزی یر  قدرت هوش هیجانی را کشف کرد و همین امر باعث نجات زندگیش شد . دوزی یر سرتیپ ارتش آمریکا بود که توسط گروه تروریستی ایتالیایی به نام رد بریگیر دزدیده شده بود و مدت ۲ ماه در اسارت این گروه بود . در روزهای اول اسارت ، درگیر هیجانات این حادثه بود . وقتی دوزی یر آنها را دست به اسلحه ، مضطرب و عصبانی دید ، دریافت که زندگی اش در خطر است . نکته ای به یاد آورد که این نکته را در برنامه های اجرایی پیشرفته مرکز فرماندهی گرینس بورو ، شمال کارولینا ، یاد گرفته بود . عواطف مسری هستند و یک شخص با رفتارش می تواند بر عواطف گروه تاثیر بگذارد .وظیفه اولیه دوزی یر ، بدست گرفتن کنترل هیجانات خودش بود ، کاری که در آن شرایط چندان ساده نبود .اما با تلاش بسیار خودش  را آرام کرد و این آرامش را به طور واضح و متقاعد کننده در رفتارش به اجرا گذاشت .خیلی زود مشاهده کرد که که گروگانگیر از این آرامش تاثیر گرفته ، کم کم آرام تر شده و منطقی تر رفتار می کنند .وقتی که دوزی یر به حوادث گذشته نظر می کرد ، دریافت که به معنای حقیقی کلمه این مدیریت عواطف خود و گروگانگیرها بود که باعث نجات زندگی اش شده بود .
۳-هوش هیجانی...

(جمع آوری مقالهفاطمه غضنفریان)

ادامه مطلب در سایت صبا......