تالار گفتگوی کیش تک/ kishtech forum

نسخه‌ی کامل: ایا کامپیوتر ها میتوانند جای انسان را بگیرند
شما درحال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب‌بندی مناسب.
هواپیما نیز خود اقتباسی از پرنده هاست. در این میان رایانه ها به نظر می رسد از روی کارکرد مغز انسان و قدرت محاسبه گری آن ساخته شده باشند. پس طبیعی است اگر سؤال کنیم که آیا رایانه ها در سایر جهات نیز شبیه انسان عمل می کنند و مثلا بپرسیم که آیا کامپیوترها می توانند فکر کنند؟ آیا فرقی بین ادراک موجودات زنده با داد و ستد اطلاعات توسط رایانه ها و مغزهای الکترونیک وجود دارد؟ و آیا عملکرد کامپیوترها حاکی از این است که مغز انسان صرفاً یک ماشین پیچیده است؟ وقتی به نتایج و عملکرد کامپیوترها نگاه می کنیم و این مسأله را هم در نظر می گیریم که رایانه های آینده بسیار پیچیده تر و پیشرفته تر از رایانه های امروزی خواهند بود، به نظر می رسد نتوان هیچ تفاوتی بین مغز انسان با کامپیوترها قائل شد. ربات های آدم نمای امروزی راه می روند و درب اتاق را می گشایند و حتی حرکات نمایشی انجام می دهند.
 هرچند که حرکات اینگونه ماشین ها هنوز با حرکات انسانی فاصله بسیاری دارد؛ اما چه بسا در سال ها و دهه های آینده ربات هایی ساخته شوند که راه رفتن و حرکاتشان دیگر هیچ فرقی با انسان ها نداشته باشد. به هرحال باید این را نیز درنظر داشت که تکنولوژی رایانه ها، یک علم بسیار جوان است و رشد آن بسیار فوق العاده می باشد، پس چه دلیلی وجود دارد تا این تصور به ذهنمان نیاید که شاید در آینده ای نه چندان دور و چه بسا تا چند سال آینده، پیشرفت تکنولوژی رایانه ای و ربات ها به جایی برسد که ربات ها کاملاً مثل یک انسان عمل کنند؛ حرف بزنند و در کارخانه ها کار کنند و در جنگ ها به جای سربازان شرکت کنند و یا به عنوان پیش خدمت کارهای خانه را انجام دهند.
اگر چنین اتفاقی که البته در فیلم های تخیلی بارها به تصویر کشیده شده رخ دهد و چنین ماشین هایی ساخته شوند، آیا این مطلب ثابت نمی شوند که مغز و ذهن انسان چیزی جز یک ماشین محاسبه پیچیده نیست؟! البته نباید از جهت دیگر مطلب غافل بود. تحقیقات جدید خصوصاً پس از تصمیم دانشمندان برای نوشتن برنامه هایی رایانه ای که حرکت و سخن گفتن انسان را تقلید کند، نشان داد که کارکرد ذهن انسان و نیز حیوانات بسیار پیچیده تر از آن است که تصور می شدحجم اطلاعات اندوخته شده در حافظه یک کودک به قدری زیاد است که حتی قوی ترین و بزرگترین رایانه های امروزی نیز حجم کافی برای ذخیره آنرا ندارنداطلاعاتی که برای راه رفتن لازم است در مقابل اطلاعاتی که انسان برای سخن گفتن به کار می برد بسیار ناچیز است و دانشمندان راهی طولانی برای نوشتن برنامه ای رایانه ای در پیش دارند که کار صحبت کردن را انجام دهد. در واقع ابداع رایانه ها و ربات ها و تصمیم بر تقلید از حرکات معمول انسان، ابعاد پیچیدگی و عظمت و شگفت انگیزی خلقت انسان و سایر موجودات زنده را بسیار ملموس تر و آشکارتر ساخت
اما سختی کار یا طولانی شدن آن ارتباطی به فلسفه ندارد. فیلسوفان می توانند فرض کنند که چنین امری تحقق یافته و ماشین های انسان نمایی ساخته شده است که کاملاً حرکات انسان ها را انجام می دهد بدون اینکه هیچ تفاوتی با راه رفتن و صحبت کردن و خندیدن یک انسان معمولی داشته باشد. ماشین ها نوعی تأمل و تدبیر از خود نشان می دهند که اگر در انسان یا حیوان ظاهر شود علامت هوش شمرده می شود.
 کامپیوترهای شطرنج باز مدام از قهرمانان شطرنج جهان می برند. سؤال این است که آیا می توان گفت که چنین ماشینی دارای ذهنی انسانی است؟ بین ذهن انسان با مغز الکترونیکی رایانه ها چه فرقی است؟ آیا رایانه ها هم می توانند بیاندیشند و فکر کنند؟ چگونه می توان بین انسان ها و ربات ها فرق گذاشت؟ و به بیان دیگر، از دید یک ناظر خارجی، چه تفاوتی بین حرکات و اعمال انسان ها و ربات های انسان نما وجود دارد؟ یک ربات نیز راه می رود، حرف می زند و به هر چیزی_ بنابر فرض_ همان عکس العملی را نشان می دهد که انسان ها دارند و مگر ما بر اساس همین مشاهداتمان از انسان ها نیست که آنها را موجوداتی عاقل می دانیم. پس چرا باید اصرار کنیم که انسان و ربات دو چیز متفاوت اند؟
این مبحث در فلسفه سابقه ای طولانی دارد و همین سؤالات، به شکل های مختلف ذهن اندیشمندان را به خود مشغول داشته و خصوصا ًدر فلسفه غرب موجب پیدایش نظرات مختلفی شده است و در حالیکه گروهی از فلاسفه و اندیشمندان از اصالت حیات(vitalism) طرفداری می کنند و معتقدند که حیات و ماده حوزه های جداگانه ای هستند که اصول مختلف و کاملاً متضادی بر آنها حاکم است که به هیچ وجه نمی توان آنها را به یکدیگر تشبیه نمود، برخی دیگر طرفدار ماشین وارانگاری (مکانیسم) در زیست شناسی می باشند.
 این نظریه دوم را نخستین بار دکارت فرانسوی علناً مطرح نمود. از منظر وی، موجودات زنده از جمله حیوانات عالی تر، همانا ماشین های پیچیده ای اند که به گونه خودکار و ناخودآگاه فعالیت می نمایند. (البته دکارت در انسان، یک جوهر اضافی یعنی ذهنی مجرد قائل بود که غیر از بدن است اما پس از وی، این ذهن نیز حذف گردید). کارت بدن و موجودات زنده را بر اساس یافته های فیزیکی تفسیر می کرد، اما با پیشرفت علم شیمی افرادی نظیر وهلر (wohler)، شوآن (schwann) و دیگران بر اهمیت کنش های شیمایی در متابولیسم سلولی تأکید کردند و در نتیجه این اعتقاد شکل گرفت که همه جنبه های حیات و ذهن (آگاهیقابل تبیین بر قوانین فیزیک و شیمی هستند.
 این خلاصه ای بود از دیدگاه اندیشمندان غربی پیرامون این سؤوالات. اما حکما و فلاسفه اسلامی چه پاسخی برای اینگونه پرسش ها دارند؟ آیا اساسا می توان در چارچوب فلسفه اسلامی پاسخی مناسب و در خور به این پرسش های جدید یافت؟ 
● 
علم بی واسطه به خود
اگر تنها به سایر انسان ها نظر می کردیم و اعمال و رفتار و صحبت کردن ایشان را می دیدیم و سپس با یک ربات انسان نما مواجه می شدیم که آن نیز همان اعمال و رفتارها را تکرار می کرد، نمی توانستیم و حق نداشتیم فرقی بین انسان و ربات ها بگذاریم؛ زیرا فرض این است که آنها نیز عیناً همان نوع رفتاری را انجام می دهند که انسان ها انجام می دهند. اما این پایان ماجرا نیست. زیرا ما یک امتیاز ویژه داریم و آن آشنایی با یک نمونه منحصر به فرد است که می توان اطلاعات بسیار مفید و دقیقی را از آن گرفت و در تحلیل فلسفی خود به عنوان معیار و ملاک به کار برد. این نمونه استثنائی کسی جز شخص خودمان نیست. ما خودمان را می شناسیم و با آنچه در اندرونمان می گذرد آشنائیم و به آن آگاهی و علمی مستقیم و بدون واسطه داریم و اگر راهی برای جواب گفتن به سؤالاتمان باشد، آن تحلیل همین نمونه منحصر به فرد و استثنائی است، شاید به تفاوت واقعی انسان و ربات های مصنوعی پی بریم. پس لازم نیست برای یافتن پاسخ راه طولانی را طی کنیم؛ فقط کافی است به سراغ درون خود رویم تا با تحلیل آنچه در وجدان خود می یابیم به حقیقت امر پی بریم.